زندگی من تویی............
♥♥♥دردعشق♥♥♥
عاشقانه وعاطفی
نگارش در تاريخ پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, توسط ایمان

 

هیچی قشــنگ تر از این نیست که . . .
وقتی از دستت عصبانی ام و میگم
برو پی زندگیـــــت . . .
تو بهم میگی : کجا برم ؟!
زندگــــی من تـــــــویی



نظرات شما عزیزان:

صدیقه
ساعت12:07---17 آبان 1392
وبت خیلی قشنگه

خوشحال میشم به وبم سر بزنی
پاسخ:سلام صدیقه جان .ممنون از نظرت .حتما سر میزنم


majid
ساعت21:35---12 آبان 1392
eman webet ziiiiiiiiiibast golam.

محمد حسین
ساعت19:44---11 آبان 1392
کاش همیشه اینجوری بود

الی
ساعت22:11---10 آبان 1392
بدی منو اخ میکنی

marjan
ساعت1:33---10 آبان 1392
داداشی اپم اگه وقت داشتی بیا خوشحال میشم میسی گلم...

marjan
ساعت1:32---10 آبان 1392
زنـــدگی ..

بهانـــه استـــــ ..

مــــن هــَــوا را بــه امیـــد ِ


هـــم نفـســـی

بـــا تـــ♥ــو

تنـفـس مـــی کـنَـــم ...

خیلی خوشمل بود ایمان جان


kati
ساعت23:29---9 آبان 1392
خدایــــا

تـــو را چـــه کســـی در آغـــوش میـــگیـــرد کـــه اینچنیـــن آرامـــی؟؟؟



نفس بریده
ساعت18:23---9 آبان 1392
راستی قرار شده نتم از فردا قطع بشه دیگه وبلاگتم نمیام امروز و امشب اخرین روزه امروز تحملم کن

نفس بریده
ساعت18:22---9 آبان 1392
خیلی براش غریبه شدم ،
فراموش کردن عزیزان لطمه زدن به خاطره هاست ،
نمیگم من عزیزش بودم ،
ولی اون عزیز من هست و خواهد بود ، هرگز فراموشش نمی کنم ،
حتی با این همه که غیر از اذیت برام کاری انجام نداده ،
ولی بدجور دلم هواشو میکنه ،
بعضی وقتا دلم میگیره اساسی ، به قول بچه ها در حد تیم ملی دلم میگیره ،
ولی اون چه میدونه ؟! کاش فقط یه بار میدیدمش ،
ولی افسوس که اون نمیخواد ،
میدونید حتی لحظه ای هم نمیتونم به این فکر کنم که بهش نمیرسم ،
حتی الان که ازش خبری ندارم خدا خدا میکنم که باشه ،
چون میدونم اگه بره میمیرم ، میگن صبر کنی آخرش خوب میشه ،
خدا خودش هم گفته که با صبر کنندگان هستم ،
پس منم توکل میکنم به خودش و صبر میکنم ، صبر...


نفس بریده
ساعت18:15---9 آبان 1392

قطرات پاک داره به شیشه پنجره میخوره و شیشه رو نوازش میکنه ، صدای بارون بهم آرامش میده ، آخرین شب بارونی که به یادش زدم بیرون رو هیچ وقت فراموش نمیکنم ، آخر شب اومدم خونه ، عین موش آبکشیده شده بودم ، آره روز جدایی بود ، از این شبا زیاد داشتم ، شبایی که بهم دروغ میگفت و اشکم رو میاورد ، ولی آخری دروغ نشد و به حقیقت پیوست ، نمیدونم چرا الان دلم میخواد برم حیاط و زیر بارون داد بزنم و گریه کنم ، ولی مادرم خونه هست و نمیتونم ، اگه خونه نبود میرفتم و داد میزدم ، خیلی دلم گرفته ، میگن زیر ناودون آرزو کنی قبول میشه ، نمیدونم خدا


نفس بریده
ساعت18:11---9 آبان 1392
بنال ای نی که من غم دارم امشب
نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
دلم زخم است از دست غم یار
هم از غم چشم مرهم دارم امشب
همه چیزم زیادی میکند ، حیف !!!
که یار از این میان کم دارم امشب


ایدا اشک تنها
ساعت15:56---9 آبان 1392
سلام خوفی؟؟؟؟؟/
وب تو قشنگتره
ممنون از نظرت


pegah
ساعت13:49---9 آبان 1392
زمان غارت گر غریبی ست،همه چیز را میبرد جز حس دوست داشتن...هرروز بهتر از دیروز ایمان جون واقعا خسته نباشید

pegah
ساعت13:35---9 آبان 1392
واقعا ی لحظه دلم رفت کاش همه ی آدما قلبشون اینجوری بود...پاک و مهربون

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: